جدول جو
جدول جو

معنی سلطنت ران - جستجوی لغت در جدول جو

سلطنت ران(نَ مُ دَ / دِ)
پادشاه. (آنندراج) (بهار عجم). سلطنت راننده. آنکه پادشاهی کند. (فرهنگ فارسی معین) :
یکی سلطنت ران و صاحب شکوه
فرو خواست رفت آفتابش بکوه.
سعدی
لغت نامه دهخدا
سلطنت ران
آنکه پادشاهی کند سلطان پادشاه
تصویری از سلطنت ران
تصویر سلطنت ران
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
پادشاهی کردن:
هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری
در دست خوبرویان دولت بود اسیری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(سَ طَ نَ نَ / نِ)
سرای سلطنت. درگاه پادشاهی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سلطنت خانه
تصویر سلطنت خانه
سرای سلطنت درگاه پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
پادشاهی کردن، فرمان روایی کردن، حکومت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد